کد مطلب:330088 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

دوستیی که بریده شد
دوستیی كه بریده شد

شاید كسی گمان نمی برد كه آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق كه همیشه ملازم یكدیگر بودند روزی از هم جدا شوند. مردم یكی از آنها را بیش از آن اندازه كه به نام اصلی خودش بشناسند به نام دوست و رفیقش می شناختند. معمولًا وقتی كه می خواستند از او یاد كنند، توجه به نام اصلی اش نداشتند و می گفتند: «رفیق ...».

آری او به نام «رفیق امام صادق» معروف شده بود، ولی در آن روز كه مثل همیشه با یكدیگر بودند و با هم داخل بازار كفشدوزها شدند آیا كسی گمان می كرد كه پیش از آنكه آنها از بازار بیرون بیایند رشته دوستی شان برای همیشه بریده شود؟!.

در آن روز او مانند همیشه همراه امام بود و با هم داخل بازار كفشدوزها شدند.

غلام سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حركت می كرد. در وسط بازار ناگهان به پشت سر نگاه كرد، غلام را ندید. بعد از چند قدم دیگر دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را ندید. سومین بار به پشت سر نگاه كرد، هنوز هم از غلام- كه سرگرم تماشای اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود- خبری نبود.

برای مرتبه چهارم كه سر خود را به عقب برگرداند غلام را دید، با خشم به وی گفت:

«مادر فلان! كجا بودی؟».

تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق به علامت تعجب دست خود را بلند

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 18، ص: 292

كرد و محكم به پیشانی خویش زد و فرمود:

«سبحان اللَّه! به مادرش دشنام می دهی؟! به مادرش نسبت كار ناروا می دهی؟! من خیال می كردم تو مردی باتقوا و پرهیزگاری. معلومم شد در تو ورع و تقوایی وجود ندارد.».

- یابن رسول اللَّه! این غلام اصلا سندی است و مادرش هم از اهل سند است.

خودت می دانی كه آنها مسلمان نیستند. مادر این غلام یك زن مسلمان نبوده كه من به او تهمت ناروا زده باشم.

- مادرش كافر بوده كه بوده. هر قومی سنتی و قانونی در امر ازدواج دارند. وقتی طبق همان سنت و قانون رفتار كنند عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند.

امام بعد از این بیان به او فرمود: «دیگر از من دور شو.».

بعد از آن، دیگر كسی ندید كه امام صادق با او راه برود، تا مرگ بین آنها جدایی كامل انداخت «1»